رهروان حقیقت

خودشناسی ، عشق ، سفر روح

داستان راهب و سالک

نویسنده: admin تاریخ: شنبه, 4 نوامبر 2017 موضوع : داستان های معنوی, صفحه اصلی | دیدگاه‌ها برای داستان راهب و سالک بسته هستند

راهب و شاگرد

روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که واسش یه درس بیاد موندی بده .
راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه .
شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .
استادپرسید : ” مزه اش چطور بود ؟ ”
شاگردپاسخ داد : ” بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش ”
پیرهندو از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اونو همراهی کنه . رفتند تا رسیدن کنار دریاچه .
استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و ازش خواست اونو بنوشه .
شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید .
استاد اینبار هم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید.
شاگرد پاسخ داد : ” کاملا معمولی بود . ”
پیر هندو گفت : ” رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر بشه ، میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ، بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان آب”

#داستانهای_عرفانی
رهروان حقیقت

rahrovanehaghighat.ir



برچسب ها :

امکان ارسال دیدگاه برای این مطلب وجود ندارد.